
من يك زنم
ايرانيم
يوتابمو
سردار شاهنشاهيم
با اريو (يوتاب خواهر اريو برزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهي داريوش سوم كه در نبرد با اسكندر در كوههاي بختياري راه را بر اسكندر بست )
شمشير را …فرق سكندر ميزنم
من يك زنم
ايرانيم
من ارتميسم …
دل را بدريا ميزنم (ارتميس دريا سالار ارتش خشايارشاه)
زيبا متين و باوقار
سالار درياها منم
من يك زنم
ايرانيم
من ارتا دختم
داد و دهش ، هر دم كنم
بر اقتصاد و ماليه هر دم لگامي ميزنم (وزير خزانه داري زمان اردوان چهارم اشكاني ، ماليات و اقتصاد را سامان بخشيد)
من يك زنم
ايرانيم
ازرمي دختم منو
بر اسيا، فرمانروايي ميكنم (ازرمي دخت دختر خسرو پرويز كه پس از گشتاسب بر چندين كسور اسيايي پادشاهي كرد )
من يك زنم
ايرانيم
پر ين كه ميگون منم
تاريخ را من مستند
همچون اوستا ميكنم (دختر قباد در سال ٩٣٣ هزاران برگ از اوستا را به زبان پهلوي گرداوري و يكبار كامل انرا نوشت )
من يك زنم
ايرانيم
فرخ لقا فرخ رو م
از مردمان عاممو
تا بر وزارت ميپرم (نخستين بانوي وزير از طبقه ي عامه كه به وزارت امپراتوري رسيد )
من يك زنم
ايرانيم
كاساندان م…نيك پي
چون كوروشي را همسرم
همبسترم ( پس از شاهان ايران او نخستين شخصيت قدرتمند كشور بوده و تحت نام ملكه ٢٨ كشور اسيايي در كنار همسرش كوروش بزرگ حكمراني ميكرده )
من يك زنم
ايرانيم
گرد افريدم
من يلم، زور اورم
سهراب را مي پرورم (دختر گژدهم ، با لباس مردانه با سهراب زور ازمايي ميكرد )
من يه زنم
ايرانيم
گرديه امد كنيه ام
بهرام را من خواهرم
بر خسرو پرويز ،همسرم (بانوي جنگجو خواهر بهرام چوبين ، همسر خسرو پرويز)
من يك زنم
ايرانيم
هلاله ام ، داراب را من مادرم
داد و دهش گسترده ام
از ظالمان بگسسته ام ( سال ٢٩١ يشتها بر اريكه شاهنشاهي نشست نامش را هماي چهر ازاد نيز گفته اند ، مادر داراب ، كه با زيبايي تمام سي سال پادشاهي و گزارشي از ظلم و اشتباه از وي نشده )
من يك زنم
ايرانيم
پوران كه ميگويتد منم
ساسانيان و تاج را ، من باعثم ،من بانيم
من يك زنم
ايرانيم
بانو گشنسب م
هان منم
دخت يل سيستانيم
خواهي كه داني من كيم ؟
جنگاورم، نام اورم
من يك زنم
ايرانيم
من قره العينم ، بنام طاهره
شاعر ، شهيد ،از مسلك بابي منم
من يك زنم
ايرانيم
مملوك كس من نيستم ،اما
ملوكم چون قمر..
خنيا گري را ، بي حجاب
در عصر حاضر، باني م
من يك زنم
ايرانيم
فرخ بزاد از مادرم
نامم فروغ امد ولي
طوفاني و رعد ،
اشعار من …
ما دختران كورووشيم —-
خوش مشربيمو محوشيم
در مادري ، جنگاوري ،،، چون اتشيم
در همسري هم مهوشيم و هم خشيم
در خواهري اسكندران را ميكشيم …
ازادگي ، همزادمان
در هر زمان مانع بو دم
شمشير و زور و دشنه را
قاموس ما تبعيض نيست
مرد م ( مرد من) مثال تازيان
ناپاك چشمو هيز نيست
مرد م ( مرد من ) حجاب من شده
بر پيكرم تابوت نيست …